آذربایجان (آرازاولکسی )

چهره ی واقعی وهابیت

شنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۱، ۰۲:۰۹ ب.ظ

وهابیت وبنیان گذارش

 

فرقه ی وهابیت چنان که از نامش پیداست منسوب به محمد پسر عبد الوهاب پسر سلیمان اهل نجد می باشد که سال 1111ه ،به دنیا امد وسال 1206ه ،ازدنیا رفته است .

این شخص مقداری از علوم دینی را فرا گرفته بود ونسبت به مطالعه ی خبرهای مدعیان نبوت ازقبیل مسیلمه کذاب وسجاج واسو دعنسی وطلیحه ی اسدی علاقه ی فراوانی داشت ،ازاینرو در همان ایام تحصیل گمراهی وانحراف شدیدی از او پیداشد،تا آنجا که پدر ودیگر اساتیدش را بر آن داشت که مردم را از وی بر حذر دارند ودرباره ی او گفتند :این شخص بزودی گمراه می شود وخداکسانی راکه از رحمتش دور وبه شقاوت مبتلا ساخته باشد به وسیله ی وی گمراه میسازد.

درسال 1143ه ،نامبرده فراخوانی به مرام جدیدش را آغاز کرد ،اماپدر و      اسا تیدش در برابر وی برخاستند و گفته هایش را باطل ساختند ونتوانست رونق بگیرد،پدرش در سال 1153ه ،از دنیا رفت .پس دعوتش را میان عوام الناس وساده لوحان دوباره آشکار ساخت وفرومایگان از او پیروی کردند ،اما شهروندان بر او شوریدند وخواستند اورا بکشند .او به شهر (عیینه)فرار کرد وبه فرمانروای آنجا نزدیک شد وبا خواهر او ازدواج کردونزد وی مردم را به سوی خود وآیین دروغین خود فراخواند ،اما مردم عیینه عرصه را بر او تنگ کردند واورا از شهر خود بیرون راندند .او به طرف درعیه در شرق نجد گریخت سرزمینی که پیش از آن ،جایگاه مسیلمه ی کذاب وخاستگاه فرقه های منحرف    

وآیینهای دروغ بود .در این سرزمین افکار محمد بن عبد الوهاب رواج پیدا کرد وفرمانروای آنجا ،محمد بن مسعود وعامه ی مردم از او پیروی کردند.

این شخص با اینکه حقیقتا از کسانی نبود که حتی رابطه ای با اجتهاد داشته باشد،اما همانند یک مجتهد مطلق درتمام امور دخالت می کرد واعتنا به قول هیچ کس از پیشوایان اجتهاد از گذشته وحال نداشت .این ویژگی را برادرش شیخ

 

 

سلیمان بن عبد الوهاب که از مردم دیگر اورا بهتر می شناسد ،برای او ذکر کرده ودر رد ادعای برادر خود واثبات دروغ بودن آن ،کتابی تالیف کرده واز جمله عبارات جامع ومختصراین کتاب در تعریف وهابیت وبنیان گذارش این است:امروز مردم به کسی مبتلا شده اند که خود را به کتاب وسنت نسبت می دهند واز علوم آن دو استنباط می کنند وازهرکس با او مخالفت کند باکی ندارد ومخالفان خودرا کافر می داند ،در حالی که یک نشان از نشانه های اجتهاد دراونیست بلکه سوگند به خدا حتی یک دهم از نشانه ی ان در اووجود ندارد ،با این وضع گفتارش در بسیاری از مردم نادان تاثیر گذاشته پس ((انا لله وانا الیه راجعون )){به تاریخ نجد تالیف محمود شکری آلوسی ،والصواعق الا لهیه فی الرد الوهابیه ،از شیخ سلیمان بن عبد الوهاب ،ص7وفتنه الوهابیه ص 5،مراجعه فرمایید}.          

ریشه های اندیشه ی وهابیت

وهابیت دارای دو ریشه اصلی است :آشکار وپنهان .

ریشه ی آشکارش این است که مدعی توحید کامل وخالص برای خدا وجنگ در مقابل شرک وبت پرستی میباشد .اما از وجود این اصل هیچ مقداس عملی در کیش وهابیت یافت نمی شود،چنانکه  بر هر کس نمایان است.

ریشه ی پنهان در وهابیت  ،این است که این فرقه میان مسلمانان اختلاف می اندازند وآشوب وجنگ بپا میکنند وبه استعمارگران غربی خدمت می نمایند .واین اصل مخفی ،همان محور اصلی است که تمام کوشش وهابیت از آغاز پیدایش تاکنون ،گردآن می چرخد .وهمین است ریشه ی واقعی که اصل آشکار به منظور گمراه ساختن ساده لوحان وعامه ی مردم ،در اختیار ان قرار گرفته است .

شکی نیست که شعار :(اخلاص توحید ومبارزه با شرک )شعار پرجاذبه ای است  که پیروان وهابیت باتمام شور وغرورشان زیر چترآن قرار می گیرند در حالی که نمی دانند ،این امر وسیله ای برای تحقق یافتن ریشه ی مخفی آن آیین است.

پژوهشگران در تاریخ وهابیت ،ثابت کرده اند که مرام در اصل به فرمان مستیم از وزارت امور مستعمرات بریتانیا به وجود آمده است .

وهابیت ومسلمانان

بدعت بزرگ فرقه ی وهابیت :

وهابیها عقیده دارند که فقط آنها دارای توحید خالص هستند ولی بقیه ی مسلمانان مشرک هستند وکشتن آنها واولادشان حلال وغارت اموالشان جایز وشرزمین هایشان جزء بلاد کفر وشرک می باشد!

این گروه معتقدند  که هر مسلمان ،تاوقتی که به مسجد وقبر رسول خدا تبرک جوید وقصد زیارت ان کند واز او شفاعت بخواهد ،شهادت به کلمه ی ((لا اله الا الله ومحمد رسول الله ))هیچ سودی به حالش ندارد.اینها می گویند مسلمانی که به این امور معتقد است مشرک است وشرکش از شرک اهل جاهلیت وبت پرستان وستارهرستان شدید تراست!

محمد بن عبد الوهاب در رساله ی (کشف الشبهات)حدود 24مورد لفظ شرک ومشرک را بر تمام مسلمانان اطلاق کرده ،جزبر پیروان خودش ،وحدود 20مورد آنهارا کفار ،عباد الاصنام ،مرتدین ،منکران توحید ،دشمنان توحید ،اعداء الله ومدعیان اسلام نامیده است وپیروان او هم درسایر کتاب هایشان چنین کرده اند.آیا ین عقیده ی خودرا وهابیان از اجماع پیشینیان نقل کرده اند ،یا این که بدعتی را مرتکب شده اند ؟ ابن حزم ضمن بیان اصل وقاعده ای چنین می گوید: ((هیچگاه مسلمانان به مجرد یک گفته یا نظری که در مساله ی اعتقادی اظهار کند نه کافرمی شود نه فاسق))سپس ابن حزم پیشوایان گذشته را که قائل به این قول بوده اند برشمرده تا این که میگوید :((این سخن تمام صحابه است که ما میشناسیم راجع به این مساله ،واختلافی در این مورد نمی بینم)).بنابراین وهابیان در این بدعتشان به هیچ گروهی از گذشتگان اقتدانکرده اند مگر به خوارج!

عقاید وهابیان درباره صفات خداوند

فرقه ی وهابیت درباره ی صفات خداوند عقیدهایی نظیر عقیده ی مجسمه دارند ،زیرا خدارا دارای اعضا می دانند از قبیل دست وپا وچشم وصورت ...سپس برای او نشستن وحرکت کردن ونقل وانتقال وفرود آمدن وبالا رفتن معمولی چنان که از ظاهر این الفاظ معلوم می شودقائلند!  پناه بر خدا از آنچه این نادانان اورا به آن ،وصف می کنند.وهابیها در این عقیده مقلد ابن تیمییه اند واین در اصل عقیده ی حشویه از اصحاب حدیث است که شناختی از فقه (اسلامی )واصول ثابت دینی ندارند ،از این رو به دنبال همان چیزی می روند که از ظاهر لفظ می فهمند وحشویه هم این عقیده را از مجسمه یهود گرفته بودند .براین اساس وهابیان عقیده ای را اظهار کردند که توانایی نداشتند ،حتی یک حرف از آن را ،از یکی از صحابه یا از طبقه ی نخست تابعان نقل کنند.وبعد ادعا کردنند که این عقیده ی تمام پیشینیان است وبا گفتار طولانی ،نامربوط وبدون دلیلی قانع کننده ،ظاهر سازیش کردند.

بنابرین تنها برهان وهابیه بر عقیده ی خوددر جسم دانستن خدا ،افترایی است که بر صحابه می بندند ودر حقایق دینی دروغ بافی می کنند ونسبت باطل حتی به کتابهای تفسیر مشهورمیان مردم می دهند با این که تحقیق در این زمینه ،امری بسیار آسان است که هر خواننده ای می تواند با این تفاسیر مراجعه کند تا به حقیقت مطلب دست یابد.(تفسیر بغوی ).

وهابیها وخوارج

مایه ی شگفتی است که شباهت میان وهابیان وخوارج در امورمنحرف کننده از جامعه ی مسلمین ،آنچنان افزون است که حتی محقق ،خیال می کند اینها همانها هستند هرچند میانشان ،فاصله ی زمانی وجود دارد .

اینک به وجود مشابهت وتوافق میان ایت دوگروه می پردازیم :

خوارج جدااز همه ی مسلمانان گفته اند :مرتکب کبیره کافراست .

وهابیها نیز مسلمانان را به خاطر انجام برخی از چیز ها یی که گناه شمرده کافر شمرده.

خوارج سرزمین اسلامی را که گناه کبیره در آن شایع شود ،سرزمین کفر و  دار حرب نامیده اند وهر کار ی را که رسول خدا (ص)باکافران روا می دانست با این ها روا می دانست با اینها روا می دارند ،یعنی خون ومالشان را هدر می دهند .وهابی ها نیز اگر مسلمانان سرزمینی سفر زیارت قبر پیامبر (ص)یا قبور بندگان صالح خدارا روابداند واز آنها شفاعت بخواهند ،حکم به کفر آنها می دهند ،هر چند از عابدترین وصالحین مردم باشند .نتیجه ی دو وجهه ی گذشته ،این می شود که عقیده ی وهابیان از عقیده ی خوارج بدتر است زیرا خوارج گناهانی را مورد توجه قرار می دهند که تمام مسلمان ها آنها را از کبایر می دانند ،اما وهابیها  کارهایی را گناه کبیره وموجب کفر می دانند که اصلا گناه نیست بلکه مستحباتی است بدون خلاف ،سلف صالح از قبیل صحابه وتابعان واشخاصی که بعدها آمدند به آ ن عمل می کردند ،چنانچه که گذشت.

یکی از شباهتهای وهابیها با خوارج سختگیری در دین وتعصب جاهلانه وجمود در فهم آن می باشد.وقتی خوارج این آیه ی قرآن مورد توجه قرار دادند ((ان الحکم الا الله ))(انعام /57)،گفتند :هر کس اجازه ی داوری وحکومت کردن به غیر خدادهد ،شرک به خدا آورده است ،واین آیه را که گذشت شعار خود قرار دادند وسخن حق بود که اراده ی باطل داشتند واین کارشان تعصب ناروا ونادانی بزرگ بود ،زیرا داوری ها در نزاعها واختلاف از نظر قرآن وعقل وسنت پیامبر (ص)ثابت شده وسیره ی رسول اکرم وصحابه ویاران او بوده است.

معتقدند که هر کس شفاعت پیامبر وبندگان صالح خدارا بخواهد ،شرک به خدا آورده وهرکس قصد زیارت قبر پیامبر اکرم (ص)نماید واز او شفاعت بخواهد ،اورا پرستیده واورا خدایی غیر از خدا دانسته است ،به این ترتیب شعار وهابیها این بود ((لا معبود الا الله ))و((لا شفاعته الا الله ))واین کلمه حقی است که باطل از ان اراده می شود ،واین نیز تعصب ونادانی بزرگی است ،زیرا این امور در سیره ی اصحاب وتابعان ،جوازش ثابت است ،چنان که گذشت.

ابن تیمیه می گوید :((عقیده ی خوارج نخستین بدعتی است که در اسلام ظهور یافت ،پیروان این عقیده ،مسلمانان را کافر شمردند وریختن خونشان را حلال دانستند )).

احادیث شریف وصحیحی که درباره ی خوارج وخروج آنها از دین سخن می گوید ،بعضی از آنهانیز بر وهابیت نیز تطبیق می شود ...از جمله در حدیث صحیح از پیامبر (ص)نقل شده است که فرمود: (انسانهایی از ناحیه ی مشرق خروج می کنند که قرآن می خوانند اما از حنجره شان تجاوز نمی کند

از دین بیرون می روند چنانکه تیر از کمان خارج می شود ،شعارشان تراشیدن سرشان می باشد).قسطانی در شرح این حدیث فرموده است )منظور از ناحیه ی مشرق ،از طرف شرق مدینه است ،مثل نجد وبعداز آن).

نجد زادگاه فرقه ی وهابیه وجایگاه نخستینی است که از آنجا ظهور کردومنتشر شد...  ونیز تراشیدن سر  شعار وهابیها بود و پیروان خودرا با این کار ،امر می کردنند ،حتی زنان را ،واین شعار هیچ کس از بدعت گذاران پیش از ایشان نبوده است .از این رو برخی از دانشمندان همزمان با پیدایش وهابیت می گویند:((درباره ی رد وهابیها ،هیچ نیازی به نوشتن کتاب نیست همین سخن پیامبر (ص):(شعارشان تراشیدن سر است)در رد آن کافی است زیرا هیچ یک از بدعت گذاران غیر از آنها ،این شعار را نداشتند)).

حدیث شریف  پیامبر درباره ی خوارج :(مسلمانان را می کشند وبت پرستان را باقی می گذارند).چنین است وضعیت فرقه ی وهابیه به طور کامل که هیچگاه یورش جنگی نکرده اند مگر با اهل قبله ودر تاریخ از اینکه با بت پرستان بجنگند یا قصد آنرا داشته باشند خبری وجود ندارد بلکه در اصول وکتبهایشان که پراز لزوم جنگ با اهل قبله است ،از این امر ذکری به میان آمده است .

عقاید وهابیان درباره ی صحابه

الف :در گذشته ثابت شد که به مقتضای عقیده ی وهابیت بیشتر صحابه محکوم به کفر وشرک اند واین حکم درباره ی گروه عمده ی صحابه است که پس از رحلت پیامبر زندگی می کردند وشفاعت طلبی از (روح)آن حضرت باطی مسافت برای زیارت قبرشریف وی را روا می دانستند ،یا می دیدند ویا می شنیدند که اشخاصی این امر را جایز می دانند وحکم به کفروشرک اونمی دانند وخونش را حدر واموالش را مباح نمی دانستند.

این موضوع لازمه ی عقیده ی وهابیه وحکم فعلی آنهاست اما آنگاه که در گفتار زیرکانه طفره می روند وبا سخنانی به گمان خود احترام آمیز با صحابه برخورد می کنند ،منظور فریب دادن افراد ساده لوح وگمراه ساختن عامه ی مردم است (زیرا از اظهار عقیده ی  واقعی شان می ترسند )،چنان که درباره ی تکفیر صحابه نیز از ترس مردم با صراحت سخن نمی گویند.

ب :وهابیان به این حد اکتفا نکردند که فقط درباره ی پیروان بعداز پیامبر سخن بگویند ،بلکه نسبت به صحابه ای که در حیات آن حضرت از اطرافیان وی بودند نیز بدگویی ودست اندازی کردند ...

محمد بن عبدالوهاب پایه گذار فرقه ی وهابیت می گوید :گروهی از صابه که در رکاب پیامبر جهاد میکردند وبا اونماز می خوانند ،زکات می دانند وروزه می گرفتند وحج می کردند ،در عین حال کافر واز اسلام دور بودند .

ج :آنچه این عقیده ی وهابیه دربارهی صحابه را تایید می کند ،تاکیدی است که نویسندگان وعلمای انها از دفاع از یزید بن معاویه وستایش از وی کار می برند

،با اینکه تاریخ ،دشمنی مانند یزید برای صحابه سراغ ندارد وسابقه ندارد که کسی خون صحابه ونوامیس آنهرا مباح کرده باشد جزء یزید که در واقعه ی حره ریختن خون و هتک عرض مسلمانان مدینه را برلشکریان حلال وآزاد ساخت که سه شبانه روز مردانی را کشتند که تمام آنها از صحابه وفرزندان صحابه بودند ونوامیسی را بی آبرو ساختند که از صحابه

 

بودند ،دوشیزادگانی از صحابه را ازله ی بکارت کردند ت آنجا که هزار دختر ،باردار شدند در حالی که معلوم نشد فرزندش از چه کسی است !؟

عمل جنایتکارانه یزید ،پیش از داستان حره در کربلا واقع شد که هیجده نفر از خاندان پیامبر را به شهادت رساندند که در میان آنها نوه ی آن حضرت وریحانه اش حسین وفرزندان وی وفرزندان برادرش حسن بودند ودیگر فرزندانش وفرزندان آنها ،حتی کودک شیرخوار وجود داشت .

جنایت دیگر یزید ،عمل وی در مکه ی مکرمه وبه آتش کشیدن خانه ی کعبه بود...

آری این است یزیدی که اورا وهابیت می ستاید.وچه کسی علت آنرا می داند !شایدبه خاطر همین جنایت ها واعمال وی نسبت به صحابه وزنان وفرزندانشان از او ستایش می کنند!؟

شگفت انگیز تر اینکه یزید نماز نمی خوانده وشرب خمر می کرده است ...وبر طبق ابوحنیفه که وهابیها خودرا بدان پایبند می دانند ،تنها به سبب همین خلاف باید کفر به حکم وی بدهند ،اما اورا ستوده اند و معذورش می دارند ...

 

پس چرا با اینکه  به تمام افعال وخصال نامبرده ی یزید علم دارند  وی را می ستایند ،اما کسی را که از قبررسول اکرم شفاعت خواسته یا به قصد زیارت آن طی طریق می کنند ،کافر می دانند  ،هر چند از بزرگان صحابه  تابعان ومجتهدان آنها باشند ؟

آیا به خاطر این است که یزید صحابه ی رسول خدارا نابود ساخته واز آنها هتک ناموس کرده و اموال وزراری آنها رابر ستمگران مباح دانسته است؟!

پشت پرده ی وهابیت

                فرقه وهابیت بر اساس یک هدف ظاهری و یک هدف باطنی تشکیل شده است. هدف ظاهری وهابیت عبارت است از اخلاص در توحید و جنگ با شرک و بت پرستی ، ولی واقعیت جنبش وهابیت، چه از جهت فکری و چه عملی، این هدف را تأیید نمی کند، هدف باطنی و پنهان آنها کشتار مسلمانان و افروختن آتش فتنه و جنگ در بین آنان، در جهت خدمت به فراماسونری و امپریالیسم جهانی است و این اصل، محور تمام تلاشهای وهابیت از زمان ظهور تا به امروز است، و آن هدف ظاهری را فقط برای اغوا و گمراه کردن ساده لوحان و عوامّ الناس قرار داده اند.
شکی نیست که شعار اخلاص در توحید و مبارزه با شرک، شعار بسیار جذابی است که پیروان وهابیت با شور و هیجان تمام از آن سخن می گویند. ولیکن آن بیچارگان خبر ندارند که این شعار تنها دستاویزی برای رسیدن به آن اهداف پنهانی است که استعمار غرب برای تحققش این فرقه را به وجود آورده.
محققان تاریخ وهابیت ثابت کرده اند که این فرقه در اصل به دستور مستقیم وزارت بریتانیا ایجاد شد، به عنوان مثال به کتابهایی چون "پایه های استعمار" از خیری حماد و "تاریخ نجد" از سنت جان ویلبی یا عبد الله ویلبی و "خاطرات حاییم وایزمن" اولین نخست وزیر رژیم صهیونیستی و نیز "خاطرات مستر همفر" و "وهابیت، نقد و تحلیل" از دکتر همایون همّتی مراجعه کنید. «وهابیت عملاً مصمّم شده که نقش خود را در زشت جلوه دادن چهره اسلام به عنوان یک دین خونریز به خوبی بازی کند»...
بر این اساس، این فرقه از نظر فکری قائم بر سه اصل عملی می باشد و می توان این اصول را با نگاهی به برنامه های درسی و تربیتی سعودی دریافت، اولین اصل آنان اطاعت مطلق از ولی امر است: با صرفنظر از اینکه این مَلِک کیست و ماهیت اعمال و افکارش چیست و چطور به حکومت رسیده است؟ دلیل اینکه آل سعود از آنها خواسته پیرو امپریالیسم جهانی باشند، به این مطلب بر می گردد که آنها تنها به امر انگلیسی ها در گذشته، و در زمان حاضر به دستور آمریکاییان تعیین می شوند و از این رو وهابیون بردگانی به تمام معنی کلمه اند، اینان جز به دستور اربابانشان کاری نمی کنند و تنها به اشاره آنها حرف می زنند.
اصل دوم آنها تکفیر مخالفان و قتل آنان است: وهابیان در آغاز پیدایش خود هزاران تن از مسلمانان شیعه و سنی را کشتند و در زمان حاضر نیز، حسب راهنماییهای گام به گام آمریکا و صهیونیسم، بیشترین توجه خود را به طور خاصّ بر قتل شیعیان و تکفیر آنها متمرکز کرده اند.
از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران، آتش جنگ بر ضدّ تشیّع افزوده تر شده است و این آتش تا ظهور فرج ادامه خواهد داشت، امّا این بدین معنی نیست که مسلمانان اهل سنت از شعله های این جنگ بر کنار باشند، زیرا وهابیت و رؤسای آنان در پی این نیستند که در آن واحد در دو جبهه کار کنند . آنها میخواهند اهل سنّت را بر ضدّ برادران شیعه شان برانگیزند، تا فتنه ایجاد شود و همگی در خون خود غرق شوند.
اصل سوم آنان الغا و بی اعتبار سازی عنصر عقل و اندیشه و منطق و جایگزین کردن سلفیه است: یعنی هر آنچه را که سلف انجام داده اند را انجام بدهیم، و این مصیبت بزرگی است؛ زیرا اسلام تأکید زیادی بر تفکر و حکمت و منطق و رحمت و احسان نموده، نه تقلید از سلف، اگر منظور از سلف، صحابه باشد که آنها هرگز معصوم از خطا نبوده اند، پس آیا ما باید از خطاهای آنان هم پیروی کنیم؟ پس نقش عقل کجا رفت؟ و حرمت ریختن خون مسلمانان و بی گناهان که اسلام آن همه تأکید بر آن داشته و آن را اولین اولویت بعد از ایمان به خدا قرار داده، چه می شود؟ آیا رسول الله (ص) یک حدیث گفته اند که در آن به پیروی از صحابه یا سلف امر کرده باشد؟ و همگان بر آن اتفاق داشته باشند؟ جواب: نه، بلکه ایشان آشکارا به پیروی از اهل بیت (ع) و صحابه بزرگ مثل: ابوذر غفاری و عمار یاسر و حذیفة بن نعمان و سلمان و جابر انصاری و محمد بن ابی بکر و مقداد و عثمان بن مظعون و مانند آنان امر کرده است، در حالی که منظور از سلف نزد وهابیت، بدکارانی چون معاویه و ابوسفیان و یزید و مروان و عمرو ابن العاص و حجاج و بنی امیه و بنی عباس و بقیه آدمکشانی است که چهره تاریخ را با جنایاتشان سیاه کرده اند...
الغای عقل و منطق و فکر نزد وهابیت و به جای آن تمرکز بر فرهنگ گله و چوپان در بین آنان مهمترین وظیفه ای است که سرویس اطلاعاتی بریتانیا از طریق آل سعود و فتواهای مزدوران یهودی صفتشان ترویج می دهند که بر اساس آن باید کر و لال و کور شد، و این یعنی استمرار بندگی و خضوع در مقابل دشمنان اسلام و نابودی اسلام از داخل...
بهترین مثال در رابطه با شستشوی مغزی و الغای عقل نزد وهابیون، فتوای ابن باز در تکفیر کسانی است که قائل به کروی بودن زمین هستند، مسلمان شیعه یا سنی یا صوفی اگر به غیر این معتقد باشد، کافر است و بر حسب شریعت وهابیت قتلش واجب! آری وهابی، چه سعودی، چه عراقی، چه افغانی و چه پاکستانی و ... اول مغزش را با حشیش و پول استعمار شستشو می دهند و بعد می رود و خودش را در بازارها و مناطق شیعه منفجر می کند، علیرغم اینکه هیچ کدام از آن انسانها دخالتی در حوادث و رویدادهای موجود نداشته اند، و این موضوع، از نظر تروریست وهابی هیچ اشکالی ندارد!

اسلام هراسی:

زشت نشان دادن چهره اسلامی که پیامبر رحمة للعالمین آورده و توقف انتشار آن در جهان به دست سلفیه فقط بر حسب تصادف نیست، بلکه بر اساس نقشه خطرناکی است که وظیفه اولش این است که کودکان وهابی در سنین نونهالی را با مفاهیم قتل و خونریزی و رافضه و تکفیر شستشوی مغزی دهند، بر اساس این نقشه، آل سعود خلفای خداوند در زمین هستند و علمائشان (که فاسدترین خلق خدایند) عابد و زاهد و واجب الاطاعه می باشند(!) و اینکه "شیعه را بکشید تا وارد بهشت شوید و صوفیه و زائران قبور اولیاء الله مشرکند و قتل آنان واجب است. اهل سنّت هم اشعری مذهب و گمراهند و بیش از ایمان به کفر نزدیکند!" دیگر چه توقعی می توان از آنان داشت؟ جز تخریب و کشتار و جنایت.
بر حسب نظریه بوردیو Bourdie جامعه شناس و کارشناس علوم تربیتی فرانسوی، بعد از بهره برداری از سرمایه فکری کودکان، با آموزش مفاهیم افراطی گری و قتل به آنان، بسیار سخت و حتی محال خواهد بود که آنها بتوانند در آینده از قید و بند این مفاهیم آزاد شوند!


کلمه تروریست اسلامی در روزنامه های جهانی بسیار شایع شده، در حالی که صحیح آن این است که بگویند تروریست وهابی، چرا که اسلام هیچ دخلی در کارهایی که آنان انجام می دهند، ندارد، دینی که رحمت برای عالمیان است و برای اتمام مکارم اخلاق آمده است.

وهابیت به عنوان یک جنبش تروریستی و سازمانی بسیار نزدیک به مافیا عمل می کند. این جنبش شوم با پولهای بی حساب آل سعود زنده است، پولهایی که در اصل از دزدی از جیب ملّت نجد و حجاز بدست آمده است، ملتی که دچار فقر و ظلم و بیکاری و پخش موادّ مخدّر و ناهنجاریهای جنسی هستند. اینها فقط فرضیه و ادّعا نیست، بلکه حقایق مستند و گزارشهای سازمان ملل متحدّ و فیلمهای واقعی از سایت یوتیوب است.

در هر حال ما می گوییم که برادران اهل سنت بیشتر از شیعیان خواستار محکومیت وهابیت هستند، زیرا آینده جهان اسلام با وجود این فرقه انحرافی بسیار خطرناک است و هر دوی آنها باید در کنار هم متوجه غدّه سرطانی وهابی سعودی خونخوار باشند که ملّت عراق را به بازی گرفته و تار و پود آن را از هم گسیخته است.

ما در برابر همه این مصائب به خداوند قادر و مدبر توکّل می کنیم و از او می خواهیم که همه شهدای مظلوم این جنایات را در رحمت واسعه خود جای دهد و در این مصائب بزرگ که بر سر انسانیت و مسلمین می آید، اجر جمیل عنایت نماید و عراق را از لوث بعثیان و تکفیریان وهابی و سلفی رهایی بخشد. و الحمد لله ربّ العالمین.

 

شناخت معرفتی وهابیت

1. وهابیت، یعنی تبدیل اهل سنت به یک مکتب، یا به عبارتی سنی ایسم که سعی می کند، براساس آموزه های اهل سنت مکتبی بنا کند که در مسائل درونی و برونی انسان نظریه سازی کند ومثل همه مکاتب، دارای یک سیر تاریخی در مفهوم سازی است که یافتن ریشه های تاریخی و جغرافیای این مکتب بسیار ضروری است.

2. مکان و فضا و جغرافیای این مکتب عربستان است و این جغرافیای فرهنگی سخت بر چارچوب معرفتی این مکتب تأثیرگذاشت. عربستان یک کشور پهناور صحرایی است که فضای انتزاعی در آن راه ندارد و فضای حس گرا و احساس گرا بر آن حاکم است. به همین دلیل دانش حاکم بر شبه جزیره عربستان ادبیات است.

3. روشنفکری قرن نوزدهم عربستان تحت الحمایه انگلستان به باز تولید فرهنگ عربستانی در قالب دین اهل سنت، پرداخته است و روش شناسی این بازتولید در قالب تحویل و تقلیل تسنن به دین یهود انجام پذیرفته (پروستانتیزم اسلامی تسننی) یا قوالب تفسیر بنیادگرایی یهودی برای تفسیر اسلامی سنی به کار برده شده است (مانند تفسیر یهود تشیع در قالب بهائیت در قرن نوزدهم که پروتستانیزم شیعی نام دارد.)

4. به همین دلیل، وهابیت در نقاطی رشد می کند که حالت قبائلی و صحرایی داشته باشد؛ مثل پاکستان و افغانستان، چون فقط در این فضاهای سنتی است که قدرت باز سازی و بازتولید خود را دارد و در فضاهای شهری و یا غیر قبائلی رشدی ندارد.

5. وهابیت چون بیابان گرایی را محور جغرافیای فرهنگی خود قرار می دهد، بر فرهنگ شهری می تازد و این را با شعار زهد و سادگی و غیره عجین می کند که بعد مذهبی به آن می بخشد، ولی در قالب نظریه ابن خلدون که همین کوچ نشینان بریک جانشینان را ترسیم می کند، می گنجد.

6. زمینه ساز حکومت پادشاهی عربستان، همین وهابیت است، چون فضای سیاسی ترسیم شونده توسط وهابیت، همان پادشاهی است که براساس امیری و امرایی بیانگردانی بنا می شود. زیرا تصلب گرفته شده از یهودیت با پادشاهی همگون و همنوا است؛ چنان که در تورات آمده است.

7. وهابیت یک نوع سکولاریسم زهدگرا را در بطن خود دارد؛ پس هرگونه معنای فرامادی حاکم بر زندگی دنیوی را نفی می کند و فقط زهد را ترویج می نماید و یک زهد خشک و مناسکی را حاکم می کند؛ پس با هرگونه ولایت و عرفان مخالفت کرده، نوک مخالفت را متوجه هرگونه معناگرایی غیردنیوی به عنوان شرک کرده، نوعی توحیدگرایی غیرمعناگرا را ترویج می کند.

 

8. مخالفت با شیعه و تشیع در همین قالب است، چون شیعه یک توحیدی ولایت مدار و معناگرا دارد که تار و پود زندگی دنیوی و اخروی را می پوشاند. وهابیت معناگرایی استدامه یافته از دنیا تا آخرت را نفی می کند و فقط به آخرت عملگرای قیامتی اعتقاد دارد؛ به همین دلیل باید گفت که این مکتب به نوعی خشونت عملگرا و زندگی خصوصی و عمومی معتقد است و اگر شکل حکومتی به خود بگیرد، حکومتی بسیار خشن خواهد بود.

9. پارادایم اسلامی یا الگوی تاریخی آن براساس خلیفه دوم شکل می گیرد که اسلامی مختص به او است. شناخت این نوع تفسیر در تاریخ اسلام می تواند ما را به شناخت معرفتی وهابیت برساند و فرق آن با تفسیر دیگر خلفای راشدین و بطور خاص با امام علی(ع) می تواند نقاط برخورد وهابیت با شیعه را بیان کند.

10. وهابیت پس از انقلاب اسلامی ایران بازسازی فکری و معنوی خود را آغاز کرد؛ چرا که نوعی واماندگی فکری و ساختاری را در جهت بخشیدن معنوی و اسلامی به جهان امروز احساس کردند و همان مذهب مورد غضب آنها، موفق به راندن غربی ها از لبنان و دیگر کشورهای اسلامی شد. پس دست به یک سری خشونت های جهانی علیه کشورهای غربی و به طور خاص، امریکا زد که البته آنها نیز از این خشونت گرایی سخت استفاده کردند که روند آن تا حال هم ادامه دارد.

 

 

۹۱/۱۱/۱۴
محمد رضانژاد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی