آذربایجان (آرازاولکسی )

امشب ای ماه به درد دل من تسکینی

آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی

کاهش جان تو من دارم و من می دانم

که تو از دوری خورشید چها می بینی

تو هم ای بادیه پیمای محبت چون من

سر راحت ننهادی به سر بالینی

هر شب از حسرت ماهی من و یک دامن اشک

تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی

همه در چشمه مهتاب غم از دل شویند

امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی

من مگر طالع خود در تو توانم دیدن

که توام آینه بخت غبار آگینی

باغبان خار ندامت به جگر می شکند

برو ای گل که سزاوار همان گلچینی

نی محزون مگر از تربت فرهاد دمید

که کند شکوه ز هجران لب شیرینی

تو چنین خانه کن و دلشکن ای باد خزان

گر خود انصاف کنی مستحق نفرینی

کی بر این کلبه طوفان زده سر خواهی زد

ای پرستو که پیام آور فروردینی

شهریارا گر آئین محبت باشد

جاودان زی که به دنیای بهشت آئینی

۰ نظر ۲۴ تیر ۹۸ ، ۲۱:۲۵
محمد رضانژاد

هر که در عالم به عشق معنا دهد دیوانه است 

دیوانه خود در عالَـــــمی از عالِمان عالِمتر است 

۰ نظر ۲۴ تیر ۹۸ ، ۲۱:۲۲
محمد رضانژاد

اذن وئر تــــوی گئـــــجه ســی من ده سنه دایه گلیم

ال قاتانـــدا ســــــنه مشــــــــاطه تماشـــــایه گلــــیم

سن بو مهتاب گئجه سـی سیره چیخان بیر سرو اول

اذن وئر من ده دالونـــــــجا سورونـــــوب ســـایه گلیم

منه ده باخدیـن او شهــــلا گـــــوزوله من قـــــارا گون

جراتیم اولمــــــادی بیر کلمــــــه تمنـــــــایه گلـــــــیم

من جهنـــــمده ده باش یاســــــدیقا قویســام سنیله

هئچ آییلمــــام کـــــی دوروب جنت مــــاوایه گلــــیم

ننه قارنـــیندا دا سنـــــله اکیــــــز اولســــــایدیم اگر

ایسته مزدیم دوغولوب بیـــــر ده بو دونیـــــایه گلیم

سن یاتیب جنتی رویاده گورنـــــــده گئــــــجه لــــــر

منده جنتده قـــوش اوللام کی او رویـــــایه گلــــــیم

قیتلیغ ایللر یاغیــــشی تک قورویوب گوز یاشیـــمیز

کوی عشقونده گــــــــرک بیــــــرده مصـــــلایه گلیم

سنده صحرایه مارال لار کیمی بیر چیخ نولـــی کی

منده بیر صیده چیخانلار کیـــمی صحــــرایه گلیـــــم

آلــــلاهوندان سن اگر قوخمــــیوب اولســـان ترسا

قورخـــــورام منـــــده دؤنــــوب دین مسیحایه گلیم

شیخ صنعان کیمی دونقـــــوز اوتــــــــاریب ایللرجه

سنی بیر گورمک ایچــون معبـــــد ترســــــایه گلیم

یوخ صنم! آنــــــــلامادیم، آنلامادیــــــم حاشـــــا من

بوراخیم مسجدیــــــمی سنـــــــله کلیسایه گلیم!

گل چیخاق طور تجلایه ســـــن اول جلــــــوه طور

منده موســــی کیمـــــــی او طـــوره تجلایه گلیم

شیردیر((شهریار))ین شـــــعری الیـنده شمشیر

کیم دیئر من بئله بیر شیـــــریله دعوایــــه گلیم!؟

۱ نظر ۲۴ تیر ۹۸ ، ۲۱:۱۹
محمد رضانژاد

گفته بودی که چرا محو تماشای منی؟

 

 و آنچنان مات که یکدم مژه بر هم نزنی

 

 مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود

 

 ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی!!

۰ نظر ۲۲ مهر ۹۶ ، ۱۷:۲۱
محمد رضانژاد

۰ نظر ۰۹ دی ۹۵ ، ۱۴:۱۷
محمد رضانژاد

عشاق جهان در طلب دیدن یارند

ما در دو جهان عاشق دیدار حسینیم 

۰ نظر ۲۱ مهر ۹۴ ، ۱۷:۴۶
محمد رضانژاد

چه شود ای گل نرگس، با تو دیدار کنم

جان و اهل و هستی ام، بر تو گرفتار کنم
روزه ی هجر تو از پای بینداخت مرا

کی شود با رطب وصل تو افطار کنم 


۲ نظر ۲۷ خرداد ۹۴ ، ۲۱:۱۵
محمد رضانژاد

من ندیدم که کریــمــی به کــَـرَم فکرکند
به "چه مـــقدار به زائـــــر بدهم" فکرکند
از شما خــــواستن عشـــــق است ، ضــــرر خواهدکرد
هرکـــه در وقـــت گدایــــی به رقـــــم فــــکرکند...

۱ نظر ۰۲ دی ۹۳ ، ۱۸:۴۹
محمد رضانژاد

خورشید به سوگ مصطفا می‌گرید 
مهتاب به حال مجتبا می‌گرید
در مشهد دل چه کربلایی برپاست
قومی به شهادت رضا می‌گرید

۱ نظر ۲۹ آذر ۹۳ ، ۱۹:۳۲
محمد رضانژاد


برادری به تعداد نیست ، به وفاداری است ...

حضرت یوسف یازده برادر داشت ؛ و امام حسین ، تنها "عباس" را . . .


=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

یا ابوالفضل...

آموخته ایم از تو وفاداری را ،
خونِ تو نوشت معنی یاری را ؛

ای کاش که آب کربلا می آموخت ،
آن روز زچشمت آبرو داری را ...

«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»

«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»


 

۱ نظر ۲۲ آذر ۹۳ ، ۱۳:۳۸
محمد رضانژاد


این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست

این چه شمعیست که جانها  همه پروانه اوست

هر کجا می نگرم رنگ رخش جلوه گر است

هر کجا می گذرم جلوه مستانه اوست

هر کسی میل سوی کرببلایش دارد

من چه دانم که چه سریست به در خانه اوست

بطلب تا که فقط سیر نگاهت بکنم......

۱ نظر ۰۳ آبان ۹۳ ، ۱۹:۴۹
محمد رضانژاد

سالروز پاک ترین و مقدس ترین پیوند هستی

مبارک باد 

ازدواجی ساده با ساز و برگی اندک، اما صفا و صمیمیتی بسیار

صورت گرفت که تحسین همگان را بر انگیخت و اسوه ای برای آیندگان شد

آن پیوند ساده و بی ریا جز پیوند دو معصوم و برگزیده، علی و فاطمه، نبود.

۳ نظر ۰۴ مهر ۹۳ ، ۱۵:۴۹
محمد رضانژاد

السلام ای حضرت سلطان عشق
یا علی موسی الرضا ای جان عشق
السلام ای بهر عاشق سرنوشت
السلام ای تربتت باغ بهشت

تولد امام رضا (ع)بر  تمام عاشقان آن حضرت مبارک باد

۱ نظر ۱۵ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۲۸
محمد رضانژاد

دیر کرده بود. 

هیچ وقت برای نمازجماعت دیر نمی آمد.

 نگرانش شدند و رفتند دنبالش. توی کوچه باریکی پیدایش کردند.

 دیدند روی زمین نشسته ، بچه ای را سوار کولش کرده 

و برایش نقش شتر را بازی می کند. 

 از شما بعید است ، نماز دیر شد.

رو به بچه کرد و گفت: «شترت را با چند گردو عوض می کنی» 

و بچه چیزی گفت. 

گفت بروید گردو بیاورید و مرا بخرید. 

کودک می خندید، پیامبر هم ..

 

۱ نظر ۱۲ شهریور ۹۳ ، ۲۳:۳۳
محمد رضانژاد

خـدایا 

دوستانی دارم که روزگار فرصت دیدارشان را کمتر نصیبم میگرداند

 اما تو خود میدانی که یادشان در دلم جاوید است 

دوستانی که رسمشان معرفت کردارشان جلای روح

 و یادشان صفای دل است

 پس آنگاه که دست نیاز سوی تو بر می آورند 

پر کن دستانشان را 

از آنچه در مرام خدایی توست

۰ نظر ۱۲ شهریور ۹۳ ، ۲۳:۳۰
محمد رضانژاد

به یمن میلادت معصومه جان ، ذره ذره نور می‏شویم و قطره قطره حضور، و دل را به سرای کرامتت دخیل می‏بندیم تا در روز مقدس تولد تو با دست‏های پاکت تطهیر شویم.

۰ نظر ۰۶ شهریور ۹۳ ، ۲۲:۰۴
محمد رضانژاد

مـن از کودکـــی عــاشقتــــ بــوده امــ 

قبــولـــم نمــا گــرچــ ه آلـــوده امـــ 

۰ نظر ۰۱ شهریور ۹۳ ، ۲۱:۱۹
محمد رضانژاد

میدانم که ما خلق شده ایم
تا به دیگران کمک کنیم
اما نمیدانم
دیگران برای چه خلق شده اند...؟

۰ نظر ۰۱ شهریور ۹۳ ، ۲۱:۰۹
محمد رضانژاد

دیدم مادرم داره آش درست میکنه سوال کردم مادر! آش چی می پزی؟ گفت; آش پشت پا گفتم;از ما کسی مسافرت نمی ره؟ گفت:حسین (ع ) از مدینه به سمت کربلا راه می‌افته، گفتم:چرا تو؟ گفت: آخه حسین(ع) مادر نداره..

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین

۰ نظر ۲۶ مرداد ۹۳ ، ۲۲:۱۶
محمد رضانژاد

یادت را امروز از سر در مغازه ای آویزان دیدم

و ان یکاد الذین....

آن هم یادگاری از نسل گذشته بود که محکمتر از ما

یادت را میخ کرده بودند به دیوار ها و دلهایشان....

۰ نظر ۲۵ مرداد ۹۳ ، ۱۸:۱۳
محمد رضانژاد