آذربایجان (آرازاولکسی )

۱۱ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۲ ثبت شده است

۱ نظر ۲۷ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۷:۰۴
محمد رضانژاد

خدایا

آرزو می کنم ، آنچه را آرزو کنم ، که تو دوست داری

و آن آرزو را اجابت نمایی که نیک فرجامم نماید .

لیله الرغائب شب آرزوهاست

برای اجابت آرزوهای هم آرزو کنیم . . .

۰ نظر ۲۶ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۸:۰۵
محمد رضانژاد

U-do V-ru W-mei X-na Y-fu Z-zi

طبق این قاعده اسم خودتون رو به ژاپنی پیدا کنید

A-ka B-tu C-mi D-te E-ku

F-lu G-ji H-ri I-ki J-zu

K-me L-ta M-rin N-to O-mo

P-no Q-ke R-shi S-ari T-s

۰ نظر ۲۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۳:۳۴
محمد رضانژاد

ارس را در بیابان جوش باشد

 

چو در دریا رسد خاموش باشد

«نظامى»

اى صبا گر بگذرى برساحل رود ارس‏

 

بوسه زن بر خاک آن وادى و مشگین کن نفس

 «حافظ»

رود (آجى) و (ارس) چون رود نیل باستان

 

خواستار از آدمى قربان در آذربایجان

«شهریار»

ز دجله تا لب جیحون زطوس تا به ارس

 

زبارس تا در شوشى ز رشت تا ششتر

«قآنى»

گشتیم به یک روز، همه دشت مغان را

 

رود ارس و دامن کوه سبلان را

«دکترمحمود افشار»

اى صبا گر بگذرى برساحل رود ارس

 

بوسه‏اى بستان به یاد من از آن سیمین زمن‏

«دکترمحمود افشار»

خوشا خاک تبریز مشکین نفس‏

 

خوشا ساحل سبز رود ارس

«ملک‏الشعراى بهار»

۱ نظر ۱۸ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۷:۱۶
محمد رضانژاد
When A Person Laughs too Much Even for Stupid Things, Be Sure That Person Is Sad Deep Inside.
 
اگر کسی بیش از حد می خندد، حتی به مسائل خیلی ساده و معمولی؛ او از درون به شدت اندوهگین است

 When A Person Sleeps A lot, Be Sure that Person Is Lonely.
اگر کسی بیش از حد می­خوابد، مطمئن باشید که او احساس تنهایی می­کند.

 
 When A Person Talks Less, And If He Talks, He Talks Fast Then It Means That Person Keeps Secrets.
 
اگر کسی کمتر حرف می­زند و یا در زمان حرف زدن بسیار سریع صحبت می­کند؛ این بدان معنیست کهرازی برای پنهان کردن دارد.


ا
 
 When Someone Can't Cry Then That Personality Is Weak.
 
اگر کسی قادر نیست بگرید، او شخصیتی ضعیف است.

 
 When Someone Eats In an Abnormal Way Then That Person Is In Tension.
 
اگر کسی بطور غیر نرمال غذا می­خورد، از استرس و فشارِ زیاد رنج می­برد.

 
 When Someone Cry On Little Things Then It Means He Is Innocent & Soft Hearted.
اگر کسی به سادگی می­گرید، حتی در برابر مسائل خیلی ساده، او فردی بی گناه و دل نازک است.

 
 When Someone Gets Angry On Silly Or Small Things It Means He Is In Love.
 
اگر کسی به سرعت عصبانی می­شود، حتا برای مسائل کوچک و پیش پا افتاده، این بدان معناست که او عاشق شده است.

 
So True, Try To See All These In Real Life, You Will Find All ...
 
اگر به اطراف خود بخوبی نگاه کنید،همه این موارد راخواهید یافت...

 
Try to understand people ...
 
سعی کنیم دیگران را بفهمیم...
۱ نظر ۱۸ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۷:۱۲
محمد رضانژاد
دیروز میگفتم :
مشقهایم را خط بزن … مرا مزن
روی تخته خط بکش … گوشم را مکش
مهر را در دلم جاری بکن … جریمه مکن
هر چه تکلیف میخواهی بگیر … امتحان سخت مگیر
اما اکنون ..
مرا بزن … گوشم را بکش .. جریمه بکن .. امتحان سخت بگیر
مرا یک لحظه به دوران خوب مدرسه باز گردان
۰ نظر ۱۰ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۷:۵۶
محمد رضانژاد
 

یک روز یه ترکه ...
اسمش ستارخان بود، شاید هم باقرخان.. ؛
خیلی شجاع بود، خیلی نترس.. ؛
یکه و تنها از پس ارتش حکومت مرکزی براومد، جونش رو گذاشت کف دستش
و سرباز راه مشروطیت و آزادی شد، فداکاری کرد، برای ایران، برای من و تو،
برای اینکه ما تو این مملکت آزاد زندگی کنیم

یه روز یه رشتیه ...
اسمش میرزا کوچک خان بود، میرزا کوچک خان جنگلی؛
برای مهار کردن گاو وحشی قدرت مطلق شاه تلاش کرد،
برای اینکه کسی تو این مملکت ادعای خدایی نکنه؛
اونقدر جنگید تا جونش رو فدای سرزمینش کرد.

یه روز یه لره ...
اسمش کریم خان زند بود، موسس سلسله زندیه؛
ساده زیست، نیک سیرت و عدالت پرور بود
و تا ممکن می شد از شدت عمل احتراز می کرد

یه روز یه قزوینی یه ...
به نام علامه دهخدا ؛
از لحاظ اخلاقی بسیار منحصر بفرد بود و دیوان پارسی بسیار خوبی برای ما بر جا نهاد

یه روز ما همه با هم بودیم ...،
فارس و آذری و کرد و گیلک و مازنی و لر و بلوچ و عرب و ترکمن و قشقایی و ...

تا اینکه یه عده رمز دوستی ما رو کشف کردند و قفل دوستی ما رو شکستند ... ؛

حالا دیگه ما برای هم جوک می سازیم، به همدیگه می خندیم !!!
و اینجوری شادیم !!!

این از فرهنگ ایرانی به دور است.
آخه این نسل جدید نسل قابل اطمینان و متفاوتی هستند.
پس با همدیگه بخندیم نه به همدیگه

آنقدر این مطلب را بخوانیم تا عادت زشت در خندیدن
به هموطن( آنکه در دیده ما جا دارد ) در ما بمیرد و با هم یکی باشیم مثل همیشه،
مثل زمان های سختی و مثل زمان های جشن و افتخار

پاینده ایران و ایرانی
۱ نظر ۱۰ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۷:۳۷
محمد رضانژاد
آدمها

وقتی کودکند می خواهند برای مادرشان هدیه بخرند ولی پول ندارند .

وقتی که بزرگتر می شوند ، پول دارند ، ولی وقتِ هدیه خریدن ندارند.

 وقتی که پیر می شوند ، پول دارند ؛ وقت هم دارند ، ولی مادر ندارند !...........

۰ نظر ۱۰ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۷:۳۶
محمد رضانژاد

نه دن ساچلارون، آغاریــب آنا
یوخسا باشو وا، قار یاغیب آنا
او گولن یوزون ، سارالیــب آنا
قربانون اولـــوم ،یا لقوز قالموشام

اگنونده لباس ، بیا ضـــدور آنا
اللهیــم آننو وا ، نـه یازدور آنا
مـن تک اوغولا ، نـــــیازدورآنا
اوره گیم دولوب ، چوخ آغلامیشام

عرشه یتیشوب دور آهیم آنا
نه دور گوره سن ،گناهیم آنا
اومیــــدیم آنــا، پناهیــ ـم آنا
گــئد یب پناهیم ،حالا قالمیـــشام
باشیمین تاجی ، اوره گیم آنا
اوده نعمتیم ، چوره گیم آنـــا
غملی گونومده ، دیرگیــم آنا
سن سیز اویمده ،"غریب"اولموشام

۲ نظر ۰۶ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۷:۰۸
محمد رضانژاد

در گذشته های دور پادشاهی بیگانه بر سرزمین مادری مسلط شد. او بد خواه و در عین حال زیرک بود. و وزیری داشت از خودش بسی بد خواه تر و زیرک تر. به او امر کرد که راهی بیاب تا بر روح و جان این مردمان مسلط شوم بدون آنکه بفهمند و اعتراضی بکنند. وزیر تفکری کرد و طوماری بنبشت و به جارچیان داد تا در سراسر شهرها و دیهات ها بخوانند. قوانین جدید اعتقاد به دین قدیم و سواد آموزی را غیر قانونی اعلام کرد. و مالیاتها را به سه برابر افزایش داد. شب زفاف عروس از آن شاه بود و ارزش جان مردمان به اندازه چهارپایان کشور همسایه که موطن اصلی شاه بود اعلام شد. هر گونه اعتراض و مخالفت با این قوانین مجازات مرگ داشت و در نهایت طبق این قوانین گوزیدن و چسیدن هم ممنوع اعلام شد.

 

پادشاه گفت: ای وزیر این همه فشار آنان را به شورش وا خواهد داشت و مگر قرار نبود انقلاب مخملی کنیم؟ وزیر گفت: نگران نباشید اعلیحضرت. به بند گوزیدن دقت نفرمودید. همان سوپاپ اطمینانیست که انرژی اعتراضشان را خالی کنند.

 

و چنین شد که وزیر گفت. مردم لب به اعتراض گشودند که این ظلمی آشکار است. این طبیعی است که پادشاه بخواهد مردم را به دین خودش در آورد و یا سواد خواندن آنان را بگیرد. همچنین افزایش مالیات همیشه مطلوب شاهان بوده و مالکیت در شب زفاف هم رسمی قدیمیست. و بی ارزش بودن جان ما در مقابل جان مردمان همسایه هم از وطن پرستی شاه است اما دیگر منع چسیدن و گوزیدن خیلی زور است. و تازه مگر پادشاه می تواند در تمام مستراح های این سرزمین نگهبان بگمارد. آنان که باسواد تر بودند داد سخن دادند که تازه جانم خالی نمودن باد روده برای سلامت مفید است و هیچ قبحی در آن نیست. و اینان متحجرانی بیش نیستند که سرشان را در تنبان خلایق فرو می کنند. با کلی کیف به خاطر این تفسیر علمی و کلمه متحجر سر تکان می دادند و خودشان را روشنفکر می نامیدند. وگفتند تازه مگر خود شاه نمی گوزد. جک های بسیاری ساختند در مورد شاه که از فرط نگوزیدن ترکیده, یا برای کنترل بر روده اش چوب پنبه به ماتحتش فرو کرده, یا مثل سگ بو کشان دماغش را به سوراخ کون مردم می چسباند واینها را برای هم اس ام اس کردند و کلی خندیدند.نگهبانان حکومت در سراسر سرزمین پخش شدند تا اجرای قوانین را تضمین کنند. هر از چند گاهی بی خبر به مستراح ها یورش می بردند و افراد گوزو را دستگیر می کردند و به منکرات می بردند. اما مردم همچنان به چسیدن و گوزیدن در خفا ادامه می دادند و این صداهای بویناک روده شان را اعتراضی عظیم به حکومت می دانستند. مردم به صحراها می رفتند و می گوزیدند. در کوچه های شهر نگاهی به این ور و آنور می انداختند و پیفی می دادند. حتی مهمانی های زیر زمینی می گرفتند لوبیا می خوردند و گروپ گوز راه می نداختند. بعد از مدتی دیگر کسی آن ماجرای منع سواد و دین اجباری و کاپیتولاسیون و عروس دزدی و مالیات را به خاطر نیاورد و همگان سعی کردند از این آخرین حق بدیهی خوشان دفاع کنند. و در همین احوال پادشاه و وزیرش در قصر قهقهه سر می دادند که چه زیرکانه مردمان را در بخارات اسیدی خودشان غرق کرده  و همگان را گوزو کرده اند.

 

۱ نظر ۰۴ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۷:۱۴
محمد رضانژاد

 

آقایان در سن 14 تا 17 سال مانند کشور کره شمالی هستند : قدرتی !!! ندارند ولی ادعای قدرت و سرکشی می کنند

در سن 18 تا 19سالگى، مثل هندوستان هستند : برای زندگی کردن 4راه پیش روی خود میبینند : 1- کنکور  ، 2-سربازی ( به عبارت بهتر آش خوری ) ، 3-یا بیشتر مواقع عاشق میشن و تا صبح واسه عشقشون شعر میگن و 4- یا نهایتا اینکه ، پایان زندگی و مرگ

در سن 20 تا 27 سالگى، مانند کانادا هستند : بسیار خون گرم و مهربان اوج جوانی، زیبا و دلربا ؛ برای هر دختری خیلی زود ویزای پذیرش صادر میکنند؛ در این دوران در تمام مدت از طرف جنس مخالف زیر نظر هستند و برایشان دام های زیادی گسترانده شده است
 بین سن27 تا 32 سالگى، مانند ترکیه هستند : بدین معنا که در این مسیر پیشرفت ، در دام گرفتار شده اند و فقط به حرف رئیس بزرگ!!!! که همان خانومشان باشد گوش میدهند..... انباشته از عشق و امید به آینده 

در سن 32 تا 40 سالگى، مثل ژاپن هستند : کاملا کاری شده اند ؛ آینده روشن را در فعالیت شبانه روزی میبینند

بین 40 تا 50 سالگى، مانند روسیه  هستند : آرام ، بسیار پهناور، بسیار قدرتمند در جامعه ؛ راهنما و حلال مشکلات
 در سن50 تا 65 سالگى، مانند کشورهای تازه استقلال یافته شوروی سابق : داری یک گذشته ى درخشان ولی !!! بدون آینده


بعد از 65 سالگى، شبیه عربستان هستند : همگان فقط به خاطر مال و ثروت به آنها احترام !!! می گذارند

 

۱ نظر ۰۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۶:۳۵
محمد رضانژاد